مرور و مرور ...

ساخت وبلاگ

خیال میکنم همین دیروز است که مرا پای تابلو برده بودی و فکر میکردی که مثل خر در گل مانده ام . اما من این احساس را نداشتم و تو باید میفهمیدی که چرا من از ثابت کردن بیزارم . تو فاقد تخیل بودی . خیال میکردی چون قضیه فیثاغورث را ثابت میکنی پس خیلی قدرت داری . ولی من به جاده , به باران , به دریا , به شیشه های عرق کرده ی یک کافه فکر میکردم . ... خیال میکنم همین دیروز است که توی چشمهای من نگاه میکردی و لبخند میزدی . یعنی میدانم که نمیدانی . اما من میدانستم که تو نمیدانی چرا از نگاهت دلم فرو میریزد ....

یادش به خیر ....

تازه میگف

میتونی فقط یه ذره باهام مهربون باشی؟اونقد سخته ک احساس میکنم دارم میمیرم

خب چی الان...
ما را در سایت خب چی الان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3pare-purec بازدید : 162 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 2:20